رادین جونرادین جون، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

رادین عشق مامان وبابا

نازنین پسرم همین که تو را دارم بهترین هدیه ی, خدارو دارم

خاطرات تولد دایی

پسر نازم همون طوری که گفته بودم امروز تولد دایی بود و مامان جونی هم مهون داشت دایی با پسردایی همراه با خانوداه (دایی من ) فردا تولد پسردایی من هم بود به خاطر همین 2 تا تولد و با هم گرفتیم چه قدر جالبه 3 تا تولد پشت هم داشتیم  این ماه چه ماه پربرکتی بود یه کیک گرفتیم و کلی عکس دور همی که همش همراه با خنده و شادی بود خیلی خوش گذشت روی هم رفته شب عالی بود از همین جا من و رادین جونی به پسردایی تبریک میگیم تولدشون و ان شالله سعادتمند و پیروز باشین توی تمام مراحل زندگیتون   ...
8 آبان 1392

بدون عنوان

یه خواب ناز با دهن باز   در حال تماشای عکس خودت توی سیستم خاله جونی رادین و بلال رادین و عمو پورنگ باز هم رادین و یه خواب ناز رادین و ماشینش که خیییییییییلی دوسش داره رادین و خونه ی مامان جونی رادین و اولین راه رفتن هاش رادین بعد از یه حموم گرم توی اتاق سرد رادین و بادکنک هاش اینارو آقا سیدی توی ساختمون مامان جونی  در روز عید غدیر به شما هدیه دادن دستشون درد نکنه رادین و رفتن به مهمونی ...
7 آبان 1392

دایی جونی تولدت مبارک

امروز تولد دایی جونمه7 آبان ماه هوررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررا از همین جا من و رادین به دایی جون تبریک میگیم و ان شالله جشن 120 سالگیت با یک عالمه نوه و نتیجه رادین شما خیلی علاقه به دایی یا بهتره بگم وابستگی شدید به دای داری و دایی هم شمارو خیلی دوست داره هر زمان که بهونه گیر میشی تنها کسی که به دادم میرسه دایی جونیه از همین جا بهش میگم  خیلی دوستت دارم داداش گلم یه داداش نازنین بیشتر ندارم که ان شالله عروسیت تلافی می کنم تولدت هم مبارک دیشب بابا جون طبق عادت هر ماه کیک تولدت و گرفت و عکس هم انداختم که فردا برات میزارم الان خیییییییییلی خسته ام از صبح کارهام زیاد بوده ف...
7 آبان 1392

12 ماهگیت مبارک عزییییییییییییییزم

واااااااااااااااااااااای که چه زود گذشت و خوب و شیرین گذشت 12 ماه از زندگی قشنگت و پشت سر گذاشتی و زندگی من و بابا جونی هم از این رو به اون رو کردی پسر مامان وارد 12 ماهگیش شد مبارکت باشه بهترینم باز هم مثل همیشه برات اول از همه آرزوی سلامتی بعد سعادت و خوشبختی بعد هر چی که بهترینه روی این کره ی خاکی و دارم 12 ماه با همه ی فراز و نشیب هاش گذشت درسته یه جاهاییش مشکل بود و چون تجربه ی اول من و بابا یی بود ولی در  کل با وجود گل پسری مثل شما شیرین گذشت همیار و همراه خوبی بودی و از این به بعد هم هستی آمین پیشرفت های پسرم توی این یک ماه هر چی که بهت میگم انجم میدی دیگه یادت نمیره مثل چند ماه پیش که همون لح...
6 آبان 1392

خاطرات بعد از عید غدیر و اولین بارون پاییز

عسل پسرم عید غدیر هم تموم شد روز عید غدیر بعد از دادن عیدی به مامان بزرگ هر چی سعی کردم که بتونم یه عکس ازتون بگیرم شما اجازه ندادی همش حواست به عیدیت بود ای جون دلم امسال هم مثل سالهای پیش بود ولی میتونست بهتر هم باشه ولی در کل خوب بود هیچ اتفاق خاصی هم نیفتاد غیر از دیشب که شما خونه ی مامان جونی همش در حال افتادن روی زمین بودی چون که تازه راه افتادی علاقه ی شدید به ایستادن داری و همش می خوری زمین همش هم سرت مورد اصابت قرار می گرفت که دیروز وهمش گریه می کردی از بس که ماشالله پرجنب و جوشی نمیشه دنبالت باشیم به ناچار لحظه ای هم که اهمیت نمی دیم همش میخوری زمین و گریه میکردی دیروزمون هم اونجوری تموم شد امروز هم خو...
5 آبان 1392

عید سعید غدیر مبارک

پسر نازم چند شبه که میام و دوست دارم که بیام توی کلبه ی قشنگت ولی متاسفانه نی نی وبلاگ مشکل داشت و نمیتونستم وارد بشم و خیلی ناراحت میشدم و  میرفتم آخه چررررررررررررررررررررررررررررررا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هیچ اتفاق خاصی نیاقتاده و اوضاع آروم و زیبا میگذره فردا هم عید سعید غدیره و از همین جا عید و بهت تبریک میگم ان شالله که تعطیلات خوبی و پشت سر بزاری ما هر سال طبق عادت میریم خونه ی مادر بزرگ بابا جونی که سید هستن و فردا هم میریم اونجا و شما امسال اولین سالیه که عیدی ازشون میگیرین و امسال هم عیدی مادربزرگ و شما براشون میبری(پول نو) هر سال بابا جونی زحمتش و می کشید امسال پسرم با اون دستای کوچولو و قش...
1 آبان 1392